همه مشکلات کشور را ميدانيم. همه ميدانيم سنگهاي بزرگي در مسير اقتصاد کشور افتاده است اما مردم هم بايد زندگي کنند. صورت مردم ديگر به کبودي ميزند از بس آن را سرخ نگهداشتهاند.
آقاي حيدري يکي از همشهريان فارساني در گفتگو با خبرنگار پياگاه خبري تحليلي پيرغار گفت: گوشت به 80 هزار تومان رسيده است. البته برخي ميگويند که 100 هزار تومان هم آن را خريدهاند. مرغ هم که در پله 14 هزار تومان ايستاده است.
وي بيان کرد: براي آنهايي که اين قيمتها را اعلام ميکنند و آنهايي که پولدارند، شايد اين قيمتها عجيب نباشد. براي بسياري از مردم اما گوشت 80 هزار تومان و مرغ 14 هزارتوماني يعني حذف گوشت قرمز و سفيد از سبد زندگي.
وي اظهار داشت: نميدانم آنهايي که دستي براي آتش مديريت کشور دارند، از احوال زندگي مردم خبردارند؟ ميدانند آنها چگونه با اين قيمتهاي افسارگسيخته زندگي ميکنند؟
آقاي همتي يکي ديگر از همشهريان فارساني گفت: کارگران و کارمندان در اين سرزمين چقدر درآمد دارند که با آن اجاره خانه بدهند، گوشت 80 هزار تومان بخرند، قسط وامهايي که گرفتهاند بپردازند و ...
وي اظهار داشت: در زمانهاي نهچندان دور آنهايي که پول نداشتند، به غذاهاي ساده اکتفا ميکردند اما در حال حاضر غذاهاي ساده هم لاک چري شده است. ميگفتند آبگوشت، غذاي کارگرها بوده اما اکنون غذايي است که شايد ماهي يکبار بشود آن را خورد.
چندي پيش فتاح رييس کميته امداد اعلام کرد که حدود 620 هزار نفر به خانوارهاي تحت پوش اين کميته اضافهشدهاند.
وزارت بهداشت اعلام کرده است که 12 هزار کودک در استان سيستان و بلوچستان دچار سو تغذيه هستند.
خيلي دردناک است که پدري تمامروز را تلاش ميکند تا اهل خانهاش شام داشته باشند. آرزوي او، شام شب خانوادهاش است نه آينده آنها، نه ازدواج آنها، نه دانشگاه رفتن آنها، بلکه او فقط تلاش ميکند تا شکم آنها سير شود.
چه کسي بايد به حال اين خانوادهها فکري کند، نميدانم؟ کاش کساني که اهل حسابوکتاب هستند، حساب ميکردند چگونه يک خانواده با اين گراني، با حقوق 800 هزار تومان يا يکميليون تومان، روزگار سپري ميکند؟ کاش آنها جدولها را بالا و پايين ميکردند و ميديدند که يک پدر چگونه با حقوق کم، شکم خانواده خود را سير ميکند؟
تازه اين احوال افرادي است که سر ماه حقوق ميگيرند. بيچاره آنهايي که چند ماه بي حقوق، روز و شب خود را سپري ميکنند و از اين و آن قرض ميگيرند، به اميد آنکه با حقهاي عقبافتاده هم قرضها را بدهند هم زندگي کنند.
زندگي کردن سخت شده است. چرخ زندگي خيليها در اين سرزمين ديگر نميچرخد. چرخها در گل مانده است.
همه مشکلات کشور را ميدانيم. همه ميدانيم سنگهاي بزرگي در مسير اقتصاد کشور افتاده است اما مردم هم بايد زندگي کنند. صورت مردم ديگر به کبودي ميزند از بس آن را سرخ نگهداشتهاند.
انتهاي پيام/590پ